صدرا جون صدرا جون، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره
کیانا جونکیانا جون، تا این لحظه: 19 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

آبی آسمان من..فرزندانم

مامان یه مامان شاغل و عاشق بچه ها

قصه های صدرایی

پسر مامان سلام.خوبی گل مامان؟آفرین که می خوابی و میذاری مامی یه کم واسه خودش وب گردی کنه و به دوستاش سر بزنه و برات بنویسه.از صبح که نبودم حالام خونه شهر شام شده و میشه گفت جای سوزن انداختن نیست.ولی من حوصله ی جمع و جور کردن ندارم و دلم می خواد برات بنویسم.بعدا اگه خدا خواست یه سروسامونی به اوضاع خونه میدم.فقط خدا کنه سر و کله ی کسی پیدا نشه که دیگه ....ولش کن پسرم بگذریم.میدونی از دیشب وقت خواب قضیه بر عکس شده و تو برای من قصه میگی.اونم چه قصه هایی گه خودتم با شنیدنش ریسه میری.فدای خنده هات.چند تایی از قصه هاتو مینویسم که مامانا ببینن چه پسر قصه گویی دارم مــــــــــــــن. قصه ی ماشین: یه روز صدرا با ماشین خال خالیش بازی می کرد یه...
3 مهر 1392

برای کودکانم که مرا درک می کنند...

پسرک ناز و کوچولوی مامان سلام.فدات شم که چون من صبح زود بیدارت کردم هنوز خوابی!پاشو مامانی ساعت 6داره میشه ها!!آره پسرم مدرسه رفتنای هر روزه ی مامان بدون هیچ وقفه ای شروع شد.امسال هم مهد نمیذارمت با کمک مامانی جون مهربون ایشالا امسال رو هم پشت سر میذاریم.وقتایی شیفت صبح نباشم که تا ظهر خودم هستم و کله ی سحر بیدارت نمیکنم ولی یه روزایی مثل امروز مجبورم از خواب ناز بیدارت کنم.ببخشید پسرم کاری از دستم بر نمیاد.تازه هنوز وضع تو از خیلی بچه های دیگه که با وجود سن پایین تر هر روز میرن مهد خیلی بهتره!مگه نه پسرم؟؟؟؟امروز مامانی و بابا جون مجبور بودند از تو و امیر علی با هم مواظبت کنند!شیطونک مامان بابا جون ازت تعریف می کرد و می گفت صدرا اصلا اذیت...
1 مهر 1392